ابرکوه سرپرستی یزد فردا- علی اکبر قیومی:خبر ناگهانی بود، باورنکردنی و سخت تکان دهنده. حاج حسین آقا، به رحمت خدا رفت. عمق اندوه و بهت دوستان را از انبوه پیامک های دریافتی می شد حدس زد. احمد آقا قدیریان، با زبان شیوای شعر (که بسیار استادانه بر آن مسلط است) این داغ را چنین توصیف کرده بود:

پاییز که بر جان و تن باغ افتاد                                  صد شور و نوا از دهن باغ افتاد

دلهای پرندگان عاشق را سوخت                                آن شعله که در "انجمن باغ" افتاد

یکی دیگر از دوستان چنین سروده بود:

داغ و دریغ و درد که استادمان برفت   پیر و مراد و مهتر و فرزانه مان برفت

دردا برفت شمع و چراغ ادب فسرد                 حسرت که جان بماند ولی جان جان برفت

جالب تر از همه پیامک عمیق و دقیق یکی از همشهریان مقیم تهران بود: "مرگ حاجی تلخ بود اما مرگ سرنوشت محتوم آدمی است. تاسف من بیشتر برای فرهنگی است که گویا عقیم شده و مانند او فرزند نمی زاید .... مرگ حاجی، مرگ خاطره نیاکانی است که می روند و جز سنگ قبری از آنها نخواهد ماند. مرگ تاریخ و خاطره هایی که دیگر کسی برای فرزندانمان روایت نخواهد کرد" 

آری، حاجی از میان ما رفته بود و ما می بایست برای تشییع مردی آماده می شدیم که بدون تردید خاطره خوبی ها و خدمت هایش در حافظه دیارمان باقی خواهد ماند.

برای مراسم، همه آمده بودند. زن و مرد، پیر و جوان، شهری و روستایی، کارگر، کاسب، روحانی، کارمند و ... . برخی چنان گریه می کردند که گویا پدری مهربان یا برادری دلسوز را از دست داده اند و مگر غیر از این بود؟ قطره قطره محبتی که در سراسر عمرش نثار مردم کرده بود، اکنون دریایی بود که او را  تشییع می کرد و به خاک می سپرد. مراسم باشکوه و بی نظیری بود. مرحوم بصیری از ثروت و قدرت بهره ای نداشت تا کسی او را به خاطر مقام و اموالش احترام کند و آیا به راستی رمز این حضور و قدرشناسی همگانی چه بود؟

به عنوان کسی که علاوه بر نسبت خویشی و تلمذ رسمی، قریب به بیست سال با مرحوم حاجی حشر و نشر داشتم، گمانم بر آن است که سه ویژگی برجسته در وجود مرحوم بصیری چنین محبوبیت و احترامی را برای او رقم زد و اطمنان دارم بازخوانی و تامل در این ویژگی ها برای دیگران و به خصوص جوانان و فعالان اجتماعی نیز می تواند مفید و سازنده باشد.

نخستین ویژگی ایشان، مردمداری و مردم دوستی بی پیرایه و خدمت صادقانه به مردم است. او همیشه همراه مردم بود. در صحنه های سخت جنگ، در مواقف و موقعیت های سیاسی، در دفاع از حقوق مردم و شهرستان، در انواع و اقسام فعالیت های اجتماعی و حتی در عزا، عروسی، آشتی کنان و ... همواره با بطن و متن مردم همراه بود. این گونه فعالیت ها یکسره بدون مزد و مواجب و حتی گاه هزینه بر است و به همین علت نیازمند نوعی از خود گذشتگی هزینه کردن از و قت و مال و خانونده است. او برای اجتماع و مردم، حتی در ایام کهولت و بیماری وقت می گذاشت و این کار را بر اساس علاقمندی و احساس وظیفه و در نهایت احترام و ادب انجام می داد. به دلیل همین ادب و صداقت (که متاسانه امروزه به شده نادر و کمیاب است) حتی اگر در هیات تغیر و تندی می نمود، باز محترم بود و همان دانش آموزانی که گاه به دست او تنبیه شده بودند، همیشه دستانش را بوسیده و حرمتش را پاس می داشتند.

خصوصیت دوم مرحوم بصیری به فرهنگی بودن ایشان باز می گشت. او به معنای واقعی اهل فرهنگ و فرزانگی بود و نه اینکه صرفاً حرفه و پیشه معلمی داشته و در استخدام آموزش و پرورش باشد. او یک معلم به معنای کامل بود و هر کس مجالستی با او داشت از ذوق سرشار و حافظه بی مانندش نکته ها می آموخت. شیوه تدریس و سخنرانی خاصی داشت و در نهایت استادی از ذوق ادبی و محفوظات و معلومات گسترده تاریخی و فرهنگی خود در تدریس و تفهیم مطلب بهره می برد. محفل و مجلس او برای هر قشر و صنفی شیرین و آموزنده بود. اگر مطالعه و شوق دانش اندوزی را بزرگترین و برجسته ترین خصوصیت اهل فرهنگ بدانیم، تا زمانی که چشمانش به او اجازه می داد، عادت مبارک مطالعه (که متاسفانه امروزه حتی در بین فرهنگیان نیز مهجور و کمیاب است) را ترک نگفت. حضور فعال و مشارکت شایان او در فعالیت های فرهنگی و ادبی شهرستان را نیز نباید فراموش کرد. مرحوم بصیری برای سال های متمادی، پای ثابت مجالس ادبی و محافل هنری در ابرکوه بود و به طور خاص باید زحمات ایشان در بیان گزاری "انجمن ادبی باغ" را یادآور شد در طول قریب بیست سال، دبیران ادبیات و برخی دیگر از علاقمندان را در فضایی صمیمانه گرد هم آورده و به دوره آثار فاخر ادب پارسی می پرداخت.

بدون تردید بزرگترین افتخار و اندوخته و برجسته ترین ویژگی مرحوم حاجی، خدمتگزاری به آستان قرآن و اهل بیت (ع) بود. او از بانیان و امنای چندین محفل قرآنی، امامزاده، مسجد، تکیه و نهادهای خیریه در ابرکوه بود و این توفیق را تا پایان عمر محفوظ داشت. با نهایت احترام و تواضع از میهمانان و مستمعان مجالس روضه خوانی پذیرایی می نمود و با نوعی خاکساری و حزن به همراه هیات عزاداری در کوچه و خیابان حرکت می کرد. شاعر و مادح اهل بیت (ع) و به طور خاص ذاکر امام حسین (ع) بود و با صدای خود در مراسم سنتی "جوش دور" نوحه خوانی می کرد. مسجد و هیات برای او دکان ریاکاری و دکه فخرفروشی نبود بلکه بر بر پایه معرفتی عمیق و اعتقاداتی راسخ (که بخش بزرگی از آن را مدیون پدران اهل دین و دانش خود بود) از عمق جان اهل ولایت آل البیت بود و همین موضوع اخلاص و انگیزه او را در این حوزه باعث می گردید. (اخلاص نیز گوهر کمیابی است که آن نیز متاسفانه در میان مدعیان امروزی کمتر دیده می شود)

باری، مرحوم بصیری مردمداری بود صادق و معلمی اهل اندیشه و کتاب که خالصانه و با معرفت خدمتگزار آستان دین بود. او اکنون در میان ما نیست و متاسفانه شمردن شبیه و نظیر برای ایشان در دیار فرهنگی ابرکوه نیز ممکن نیست اما بدون تردید چنانچه مردم، این سه عنصر کمیاب و کیمیایی یعنی "صداقت و یکرنگی، علم و معرفت و اخلاص و ادب" را در وجود هر کس بیابند، باز او را محترم داشته و بر صدر خواهند نشانید.

روحش شاد و با اولیای دین محشور باد.

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا